کد مطلب:77788 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:122

نامه 065-به معاویه











و من كتاب له علیه السلام

الیه ایضا

یعنی و از مكتوب امیرالمومنین علیه السلام است به سوی معاویه نیز، در جواب مكتوب آنكه طلب كرده بود در آن كه او را ولیعهد كند بعد از خود.

«فقد آن لك ان تنتفع باللمح الباصر من عیان الامور، فقد سلكت مدارج اسلافك بادعائك الاباطیل و اقحامك غرور المین و الاكاذیب و بانتحالك ما قد علا عنك و ابتزازك لما قد اختزن دونك فرارا من الحق و جحودا لما هو الزم لك، من لحمك و دمك مما قد وعاه سمعك و ملی به صدرك، فماذا بعد الحق الا الضلال و بعد البیان الا اللبس، فاحذر الشبهه و اشتمالها علی لبستها، فان الفتنه طال ما اغدفت جلابیبها و اغشت الابصار ظلمتها.»

پس به تحقیق كه نزدیك شد از برای تو اینكه منتفع شوی به نگاه بیننده، یعنی نگاه شدید از مشاهده كردن كارها. یعنی نزدیك است كه از مشاهده ی كارها علم یقینی حاصل كنی به حقیت خلافت من، پس به تحقیق رفتار كردی در جای رفتار پیشینیان تو، به سبب ادعای تو دعواهای باطله را و داخل شدن تو در فریب و دروغها بر خود بستن تو چیزی را كه برتر از فراخور توست و ربودن تو مر چیزی را كه مخزون غیر تست از جهت فرار كردن تو از حق و انكار كردن تو مر چیزی را كه اقرارش لازم تر است مر تو را از گوشت تو و خون تو، از جهت چیزی كه شنیده است او را گوش تو و پر گشته است از آن سینه ی تو، یعنی نص بر خلافت حقه و یقین بر آن. پس چه چیز است از برای تو بعد از یقین بر

[صفحه 1192]

حق، یعنی نیست چیزی مگر گمراهی و نیست بعد از حصول بیان مگر تلبیس، پس بپرهیز از شبهه و مشتمل بودن آن بر تلبیس آن، پس به تحقیق كه فتنه و فساد دیر وقتی است كه درآویخته است لباسهای خود را، یعنی ظاهر گشته است و پوشانیده است دیده ها را تاریكی آن.

«و قد اتانی كتاب منك ذو افانین من القول ضعفت قواها عن السلم و اساطیر لم یحكها منك علم و لا حلم، اصبحت منها كالخائض فی الدهاس و الخابط فی الدیماس و ترقیت الی مرقبه بعیده المرام، نازحه الاعلام، یقصر دونها الانوق و یحاذی بها العیوق.»

یعنی و به تحقیق كه رسید به من مكتوبی از تو كه بود صاحب اصناف مختلفه، از گفتاری كه سست بود تقویت كردن از برای صلح كردن و صاحب افسانه هایی كه نیافته بود آنها را دانشی از تو و نه حلمی. داخل صبح شدی از آن گفتارها مانند فرورونده ی در زمین نرم بی ثبات و مانند خبط كننده ی در زیر زمینهای بسیار تاریك و بالا رفتی به سوی منظره ای دور و مقصود دور، علامتهایی كه كوتاه است در نزد آن پرواز عقاب بلند پرواز و برابر است با آن ستاره ی عیوق.

«و حاش لله ان تلی للمسلمین بعدی صدرا او وردا، او اجری لك علی احد منهم عقدا و عهدا! فمن الان فتدارك نفسك و انظر لها، فانك ان فرطت حتی ینهد الیك عباد الله، ارتجت علیك الامور و منعت امرا هو منك الیوم مقبول. والسلام.»

یعنی و معاذالله از اینكه والی و حاكم شوی تو از برای مسلمانان بعد از من بازگشته از تو را و یا واردشونده بر تو را و یا از اینكه جاری سازم از برای تو بر احدی از مسلمانان عقد بیعتی را یا پیمانی را، پس در این وقت دریاب نفس تو را و نگاه كن مر او را، پس به تحقیق كه اگر تقصیر كردی تا اینكه برخیزند به سوی تو بندگان خدا، بسته شود بر تو كارها و منع كرده شود از امری كه آن امر از تو امروز مقبول و پذیرفته می شود كه آن بیعت و اطاعت باشد. والسلام.

[صفحه 1193]


صفحه 1192، 1193.